نوعی از گرز آهنین که دارای شش پهلو می باشد. (از آنندراج) (از غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). چوب دستی ضخیم و محکم که بر سر آن قطعۀ آهنی شش پهلو نصب کرده باشند و در تداول عوام شش برنیز تلفظ شود و شاید بدین مناسبت باشد: غمنامۀ دشمن سیه رو بسته ست به بال شش پر او. محسن تأثیر (از آنندراج). چون خانه مسدس زنبور می شود از باد شش پر غضب پرنیان برف. محمد سعید اشرف (از آنندراج). ریخته از شش پر هیبت شکوه مورچۀ زلزله در مغز کوه. علاءالدین فائز (از آنندراج). ، گل شش پر. سرنگون. گل سرخ. (یادداشت مؤلف). رجوع به سرنگون (گل...) شود
نوعی از گرز آهنین که دارای شش پهلو می باشد. (از آنندراج) (از غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). چوب دستی ضخیم و محکم که بر سر آن قطعۀ آهنی شش پهلو نصب کرده باشند و در تداول عوام شش برنیز تلفظ شود و شاید بدین مناسبت باشد: غمنامۀ دشمن سیه رو بسته ست به بال شش پر او. محسن تأثیر (از آنندراج). چون خانه مسدس زنبور می شود از باد شش پر غضب پرنیان برف. محمد سعید اشرف (از آنندراج). ریخته از شش پر هیبت شکوه مورچۀ زلزله در مغز کوه. علاءالدین فائز (از آنندراج). ، گل شش پر. سرنگون. گل سرخ. (یادداشت مؤلف). رجوع به سرنگون (گل...) شود
نام یکی از رودخانه های فارس. آبش شیرین و گوارا، آب چشمۀ شش پیر وچشمۀ تنگ آب سرد، در نزدیکی قریۀ شهداء اردکان ممزوج به رود خانه شش پیر گردد. (از فارسنامۀ ناصری)
نام یکی از رودخانه های فارس. آبش شیرین و گوارا، آب چشمۀ شش پیر وچشمۀ تنگ آب سرد، در نزدیکی قریۀ شهداء اردکان ممزوج به رود خانه شش پیر گردد. (از فارسنامۀ ناصری)